دعوت پدربه عروسي!!!

فرهنگی


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
سلام علی آل یس سلامی چو بوی خوش آشنایی به وبلاگ صبح امیدخوش آمديد
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



مفيد ترين مطلب را انتخاب كنيد.

دعوت پدربه عروسي!!!
نویسنده : خدیجه
تاریخ : شنبه 16 آذر 1392

 

ماجرای دختر شهید و حضور پدرش ! ( 8 سال مردانگی )
یــكی از بچه های تفحص اصفهان می گفت :

رفتیــم در خونــه ی شهیــد خبر بدیم كه بیاید استخونـهای شهیـدتون معراج شهداست ، بیایید تحویل بگیریــد،می گفت رفتیــم در زدیــم، دختــری اومد در رو باز کــرد.

گفتم شما با ایــن شخص چه نسبتی داری ؟ گفت : بابامه چی شده ؟ گفتــم :جنازه شو پیــدا كردن،می خوان پنجشنبه ظهر بیارن.

دیــدم دختره گریــه كرد،گفت :یه خواهش دارم ، رد نكنیــد ، گفت : حالا كه بعد ایــن همه سال اومده ظهر نیاریدش شب جنازه رو بیارید.

شب شد، همون روز مد نظر تابــوت رو با استخون ها برداشتیــم ببریم به همون آدرس ،
 
تا رسیدیم دیدیــم كوچه رو چــراغ زدن ، ریسه كشیــدن ، شلوغه ، میــان ، می رن ، گفتیم چه خبــره ؟ 

رفتیم جلو گفتیم اینجا چه خبــره ؟

گفتن : عروسی دختــر ایــن خونه است !

می گه تا اومدیم برگردیــم،دیدیم دختــره با چادر دویــد تــو كوچه
 
گفت : بابامو نبریــد ، من آرزو داشتم بابام سر سفـره ی عقد بیــاد ، من مهمونی گرفتــم، هركی از در میآد می گه بابات كجاست ؟

بابامُ بیاریــد !

باباشو بردیــم، چهار تا استخون گذاشت كنــار سفره ی عقد . . 

السلام علیک یا ام البـکاء یا رقیــه خاتون سلام الله علیها . .




:: موضوعات مرتبط: حكايت و داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
زهرا سادات در تاریخ : 1392/9/17/7 - - گفته است :
بسمه رب الشهداوالصدیقین..بسیارزیبا بود.نکنته زیباش همین جاست که هرچندسخت ودلخراش بوده ولی بعداز سال هااستخونای این شهیدارجمندسرعقددخترش ک کلیم چشم انتظار باباش بوده"سیده دخترم درحضورباباش جواب"بله رو گفته.

/weblog/file/img/m.jpg
مهناز در تاریخ : 1392/9/17/7 - - گفته است :
چراااااااااااااا؟؟؟؟؟!!!


پاسخ: با سلام به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند زمین چقدر حقیر است آی خاکی ها

/weblog/file/img/m.jpg
fatame .A در تاریخ : 1392/9/16/tajbakhshiyan1 - - گفته است :
آخه...

چقدر سخت......
پاسخ:گفتمش دل میخری؟ پرسید چند؟ گفتمش دل مال تو تنها بخند... خنده کردو دل ز دستانم ربود! تا به خود آمدم او رفته بود! دل ز دستش روی خاک افتاده بود جای پایش روی دل جا مانده بود....


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان صبح امید و آدرس tagbakhshiyan1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار مطالب

:: کل مطالب : 1221
:: کل نظرات : 3317

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 23

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 610
:: باردید دیروز : 1167
:: بازدید هفته : 2072
:: بازدید ماه : 3612
:: بازدید سال : 116643
:: بازدید کلی : 418349

RSS

Powered By
loxblog.Com